نظریه و روش هاي طراحي

***لزوم آموزش فرایند بروز شده طراحی معماری و پرهیز از روشهای سنتی محض

***طراحی می تواند بی اندازه متنوع باشد فلذا روشن است که طراحان موفق با هر زمینه آموزشی فرایندهای متفاوتی را ممکن است طی کنند.

***اگر دقت به خرج ندهیم ممکن است آموزش طراحی بیش از آن که توان دانشجویان را در تفکر خلاقانه رشد دهد  آن را محدود کند.

***ماجرای عبرت آموز دانشمند، مهندس و معمار در مورد ارتفاع برج کلیسا

طراحی مستلزم چیست؟

***آموزش طراحی ضمن به رسمیت شناختن آموزش خود فرآیند طراحی ، اخیرا پارامترهایی را از قبیل علوم رفتاری ، اجتماعی و روانشناسی محیط را نیز در برنامه خود گنجانیده است.

***طراحی مستلزم فرایند ذهنی پیچیده ای ازتوانایی دست یازیدن به انواع زیادی از اطلاعات ، در آمیختن آنها در مجموعه ای منسجم از ایده ها و نهایتا به وجود آوردن شکلی تحقق یافته از آن ایده هاست، این تحقق معمولا در نهایت شکل نقشه به خود می گیرد.

***طراحی به مثابه مهارت: در مورد طراحی از دیدگاه مهارتی هر چه کمتر به شیوه کار خود فکر کنیم  کار را بهتر انجام می دهیم اما با وجود این مبتدیان باید ابتداعناصر زمینه مهارتی خود را تحلیل و تجربه کنند.

فرایند سنتی طراحی

***طراح متخصص حرفه ای ، که نقشه هایی تولید میکند و دیگران از روی آن می سازند در تصور ذهنی ما چنان آشنا و پایدار درآمده که ما امروزه این فرایند را شکل سنتی طراحی تلقی میکنیم.

***پرسشی که در ادامه باید از خود کرد این است که این فرایند سنتی – جدید طراحی تا چه حد به ما خدمت کرده وآیا تغییر خواهد کرد؟ این جریان در واقع همواره  تابع تغییراتی معین بوده است و نشانه هایی وجود دارد دال بر این که هم اکنون طراحان بسیاری در جستجوی نقشی تازه ،ولو هنوز نامشخص،در اجتماع هستند. چرا چنین است ؟

***این به رسمیت شناختن دستاورد فردی ، به راحتی باعث بروز کیش فردیت می شود.در اصطلاح آموزشی این امر به نظام استاد و شاگردی آموزش طراحی منجر شد . معمار جوان  ، تحت نظر استاد کاری شناخته شده قرار میگرفت. وامیدوار بود که در نتیجه دوره طولانی خدمت بتواند مهارت های خاص آن فرد را کسب کند. حتی درمدارس  معماری از دانشجویان خواسته می شد که در سبک وسیاق فردی خاص طراحی کنند. ونیز در حرفه ،طراح موفق نیازمند انگاره ای روشن وقابل تشخیص بود.

*** معماران بزرگ جنبش مدرن مثل کوربو و رایت نه تنها بناها را به شیوه ای مشخص طراحی می کردند بلکه به نحوی غیر متعارف درباره کارشان می نوشتند.

طراحی از راه ترسیم

***به طور سنتی نقشه اولین و رایجترین راه ارائه چنین دستور العملهایی بوده است. در چنین فرایندی خریدار دیگر شیئ آماده را تحویل نمیگیرد بلکه به او طرحی ارائه می شود که باز به روش معمول از طرق نقشه بیان شده است.چنین نقشه هایی معمولا”نقشه های ارائه طرح“نامیده میشوند

***نقش ترسیم و کشیدن نقشه در این فرایند طراحی چنان محوری است که جونز (1970) کل فرایند را ”طراحی از راه ترسیم ” می نامد.

***در مقایسه با فرایند سنتی طراحی که به این شیوه کار می کند آزادی عمل زیادی دارد بخشهایی از راه حل مفروض را، بدون صرف وقت ومتحمل شدن هزینه ساخت نهایی، میتوان تغییر داد و تبعات آن را بررسی کرد. فرآیند ترسیم وترسیم دوباره را تا زمان حل کلیه مسائل شناسایی شده طرح، میتوان ادامه داد.

***این متود طراحان را قادر میسازد که در روند طرحی واحد تغییرات بنیادی و نوآوری های زیادی ، بسیار بیشتر از آنچه تا کنون در فرآیند سنتی امکان پذیر بوده است،انجام دهد.

طراحی از راه علم

***هر چه طر ح ها انقلابی تر و پیشرو تر میشد , شکست فرایند طراحی از نقشه ، بخصوص در زمینه معماری، بیشتر خود را نشان میداد.

***بحث الکساندر در کتاب ترکیب فرم این بود که انتظار هر گونه نتیجه رضایت بخش از فرایند طراحی متکی به میز نقشه کشی ،بیش از حد خوشبینانه است. این کتاب تاثیر خارق العاده ماندگاری بر تفکر درباره شیوه طراحی گذاشت.

***نسلی از روش شناسی طراحی، که امروز کار الکساندر سمبل آن محسوب می شود حاصل دلواپسی مشترک طراحان در مورد نارسایی الگوهای خود، از واقعیت بود . متاسفانه این الگوهای جدید ، که غالبا از پژوهش عملیاتی یا روانشناسی رفتارگرا ، وام گرفته میشد، در عمل همان قدر نارسا و ناصحیح بود که طراحی از راه نقشه.

***شاید علت واقعی نفوذ کار الکساندر این باشد که تغییر دیگری در نقش طراح نشان می داد. دیگر به نظر نمیرسید که مسئله عبارت از حفظ فردیت و هویت طراحان است،موضوع بیشتر تبدیل شده بود به تجربه آنچه جونز ”کنترل عمومی“ بر فعالیتهای طراحان می خواند. به عبارت دیگر تمام فرایند طراحی مجبور بود در های خود را به نوعی بر نظارت و ارزشیابی انتقادی باز کند.

تفکر خلاق وساز و کارهای مساله گشایی 

خلاقیت چیست؟

***یک پزشک می تواند براحتی اشتباهات خود را مخفی کند اما یک معمار فقط می تواند به مشتریان خود توصیه کند تا با کاشتن چند درخت مو آن بخش نما را که مورد دلخواه آنها نیست بپوشاند).فرانک لوید رایت (

***تعریف کلمه نوآوری یا خلاقیت در فرهنگ لغت چنین آمده است :

معرفی روش و یا شیوه ای جدید برای انجام دادن کاری . همچنین می توان آن را به فرایند کشف و یا ایجاد ایده اصلی یک چیز جدید نیز نسبت داد که درآن ابداع یا استفاده از یک ایده است . ابداع با اختراع که کاربرد عالمانه دانش است نیز متفاوت است .

***خلاقیت درمواد جدید و فن آوری مورد استفاده درکاربرد آنها پیچیده است. نوآوری در مواد و مصالح ساختمان نیز به هیچ وجه یک فرایند ساده نیست. ماریان باولی این فرایند را در سه مرحله توصیف می کند:

1. در ابتدا یک ماده جدید ایجاد یا معرفی می شود.

2. سپس دوره ای  آغاز می شود که ماده جدید مورد استفاده قرار می گیرد. این مرحله ممکن است منجر به تغییر یا بهبود آن ماده شود.

3. درنهایت واریانت های مختلف ماده اصلی ایجاد می شوند.

*** نبوغ عبارت است از یک درصد الهام و نود و نه در صد عرق ریختن).توماس آلوا ادیسن (
***در هنرهای خلاقه ، از جمله طراحی ، تمام نکته دراین است که چیزی خلق شود که دیگران آن را تجربه کنند و به نحوی از انحا اصیل و جدید باشد. هیچ مبحثی دربارۀ فرایند های خلاقۀ طراحی کامل نیست مگر با مباحثی در مبانی خلاقیت و اندیشۀ خلاق .

***مارگارت بودن (Boden 1990) اظهار داشته است که تمیز دادن خلاقیت H و خلاقیت P سودمند است . خلاقیت Hخلاقیتی است که منجر به ایده های بدیع و اساساً جدید درتاریخ جهان می شود . بنابراین کشف نسبیت آینشتاین یا لحظه ای که ارشمیدس با فریاد «یافتم یافتم » ازحمام بیرون پرید ، هر دو لحظه های خلاقیت H محسوب می شود. خلاقیت P، با این که جذابیت کمتری دارد ، برای ما در  اینجا به هیچ وجه کم اهمیت تر نیست. مانند زمانی  که الک ایسیگونیس(Alec Issigonis)) ،اجزای موتور را فشرده کرد ، صندوق عقب سنتی را حذف و اتومبیل معروف مینی را طراحی کرد ، کاری بیش از صرف طراحی یک اتومبیل انجام داد. وی با ترکیب تعدادی ایدۀ نو با هم باعث شد نگاه ما به اتومبیل تغییر کند.

فرایند خلاقانه

***هانری پوئانکارۀ (Poincare1926)ریاضیدان با تامل دربارۀ دستاوردهای خلاقه قابل توجه خود در زمینۀ اندیشۀ ریاضی ، دریافت های عمیقی را دربارۀ فرایندهای مربوط برای ما باقی گذاشته است. وی فرایندی را توصیف می کند که نوعاً قابل تقسیم به مرحله های کاملاً متفاوت تفکر است . ابتدا بعد از دورۀ جست و جوی مقدماتی در مسئله موجود، دورۀ آرام تر استراحت ذهنی فرا می رسد . سپس ، به طور ناخواسته در غیرمنتظره ترین زمان و نامربوط ترین مکان، ایده ای برای حل مسئله خود را می نمایاند. این راه حل نهایتاً نیازمند پرداخت دقیق ، اثبات و گسترش است.

این لحظۀ «یافتم، یافتم » که غالبا به همین عنوان خوانده می شود ، مشخصۀ بارز لحظات بزرگ خلاقه به نظر می رسد. ما همه شنیده ایم که ارشمیدس هنگامی که راه حل مسئله ای را که مدت ها درباره اش کارکرده بود یافت از حمام بیرون پرید در حالی که فریاد می زد «یافتم، یافتم ».

***درهرحال، نباید ازمفهوم رمانتیک جهش خلاق در ناشناخته ها بیش از حد هیجان زده شد. متفکران خلاق بنابر خصلت خود خیلی سخت نیز کار می کنند . درست است که برای نوابغ، امورساده تر به نظر می رسد ، اما برای اکثر ما ایده ها تنها پس از سعی و تلاشی قابل توجه به دست می آید ، لذا ممکن است کار زیادی طلب کند .

***بنابراین ایده های بزرگ بدون تلاش به سراغ کسی نمی آیند ، صرف نشستن در حمام ، سوار شدن به اتوبوس یا خیره شدن به آتش کافی نیست . پنج مرحله را میتوان در فرایند  خلاقیت تشخیص داد.  که آن ها را دریافت اولیه ، تدارک ، نهفتگی ، روشنگری ونفی و اثبات می خوانيم . مرحلۀ دریافت اولیه  تشخیص وجود مسئله یا مسئله ها و تصمیم به حل آن ها را شامل می شود. بنابراین وضعیت مسئله به طور رسمی یا غیررسمی در ذهن فرموله و بیان می شود.

***مرحلۀ تدارک مستلزم کوشش آگاهانۀ زیادی در جست و جوی راه حل مسئله است. همان طور که دیدیم، لااقل درطراحی ، میان این مرحله و مرحلۀ نخست نوعی رفت وبرگشت اتفاق می افتد زیرا ممکن است مسئله دیگر بار فرموله یا ، حتی ضمن کندو کاو دردامنۀ راه حل های ممکن ، کاملاً ازنو تبیین شود. اما آنچه میان ان ها که دربارۀ خلاقیت می نویسند مورد توافق است ، این اعتقاد است که این مرحلۀ سخت ، فشرده و آگاهانه کار، غالباً دورۀ ارام تر «نهفتگی» را به دنبال دارد.

*** دردورۀ نهفتگی ،این که چگونه و چرا ذهن انسان به این طریق عمل می کند کاملا ً روشن نیست. برخی معتقدند که در اين دوره، ذهن به تنظیم دوباره و آزمودن همۀ داده هایی که دردوره های پرکار قبلی جذب شده است ، ادامه می دهد. دورۀ نهفتگی همچنین ممکن است خطی فکری را به توقف کشاند ، و فرد وقتی دوباره به سراغ مسئله برگردد خود را برای رفتن به مسیری تازه آزادتر از قبل بیابد.

***نهایتاً به دورۀ نفی واثبات می رسیم که طی آن ایده آزموده می شود، بسط و توسعه می یابد. باز هم باید به خاطر آورد که درطراحی ، این مراحل ان طور که دراین تحلیل بیان می شود منفک و مجزا نیستند . ممکن است دورۀ نفی و اثبات مکرر ، نامناسب بودن ایده را آشکارکند ، اما جوهرۀ آن امکان دارد هنوز معتبر باشد . شاید این امر منجر به فرموله کردن مجدد مسئله و دورۀ جدید کند و کاو شود ، و بدین منوال ادامه یابد.

سرعت کار کردن

***فکر کردن فرایند دشوار مغزی است و نباید تصور کرد که هیچ یک از این مسائل بدون اندیشۀ زیاد حل شدنی است . باید خود را جاری کرد مسئله را باید در ذهن نگه داشت و به طریق سه بعدی بارها و بارها مرور کرد . زماني که این فرایند طی شد می توان ضمن پرداختن به مسئله ای دیگر گذاشت تا رایانۀ درون ذهن، یا هرچه هست ، درخفا پیش برود. الکساندر مالتون(

مالتون همچنين سخن از ”شدت سرعت برای حفظ فشار خلاقیت و دورماندن از تردید“می گوید. فیلیپ استارک(Philippe starck) ازکار فشرده برای اسیر کردن خشونت ایده صحبت می کند .

***تردستی که شش گوی را در هوا نگه داشته است …مثل یک معمار حداقل در شش جبهه عملیات همزمان دارد ، واگر چشم از یکی از آن ها بردارد و آن را رها کند به دردسر می افتد. (مایکل ویلفوردMichael Wilford)

شخصیت خلاق

***دراینجا این سوال پیش می آید که آیا برخی از مردم طبیعتاً خلاق تراز دیگران اند یا نه ؟ ایا خلاقیت  با هوش بستگی دارد یا آیا میان خلاقیت و شخصیت ارتباط هایی هست ؟

*** مطالعه ای درمورد دانشمندانی با خلاقیت استثنایی (Roe 1952) به این یافته رسید  که آن ها مشخصاً بسیار باهوش بودند، ولی همچنین پی گیر،  پر انگيزه ، مستغنی ، متکی به نفس و راسخ نیز بودند.

خلاقیت در طراحی

***هرمان هرتزبرگر وقتی معنای خلاقیت را درمعماری ازدیدخود توضیح میدهد درمورد مسئله طراحی پلکان ورودی برای یک مدرسه می گوید :

”برای من خلاقیت عبارت از یافتن راه حل هایی برای همۀ این چیزهایی است که معارض هم اند ، و نوع غلط خلاقیت آن است که فراموش کنی گاهی باران می آید ، فراموش کنی گاهی ادم های زیادی آنجا هستند ، و صرفاً براساس ایده هایی که در سرداری پلکانی زیبابسازی . این خلاقیت نیست ،خلاقیت قلابی است.“

***معمار مشهور، رابرت ونتوری می گوید که طراح بهتراست خوب باشد تا نوآور.

*** خیلی تعجب آور نیست که طراحان خوب با لاینحل ماندن ایده هاشان در بخش اعظمی ازفرایند طراحی آسوده هستند. غالباً در اواخر و نزدیک به انتهای فرایند است که قضایا با هم جمع می شوند . به نظر می رسد طراحان خصلتاً به دو طریق با این خلاء راه حل کنار می آیند : با تولید گزینه ها و با استفاده از مسیرهای موازی اندیشه .

اكتشاف ، تمرين ، ارائه

*** اگر شما خلاق باشید با مفاهیم ، ایده ها و تکنیک های نو سرو کارخواهید داشت. شما به عنوان یک معمار ملزم به آگاه نمودن مشتری نسبت به درک ایده های جدید و پیامدهای آن هستید . برای انجام این کار نیاز به مشق شب و تا جایی که ممکن است آماده سازی دارید. نوآوری در معماری بدین معنی است که معمار متوسل به آزمایش شود ، عشق و علاقه مستمر نسبت به کارخود داشته باشد ، مدل طرح خود را بسازد و بارها بارها راه حل خود را مرور کند تا مطمئن شود که همه چیز آن درست است . مدل ها برای توضیح و نشان دادن طرح ، اثبات عملکرد آن ، آموزش ، ویرایش و تعدیل و دستیابی به عملکرد صحیح محصول ، لازم هستند.

آموزش برای  خلاقیت

***این واقعیت همچنان پابرجاست که آموزش طراحی در سراسر جهان عمدتاً مبتنی بر کارگاه است که در آن دانشجویان بیشتر از طریق در گیر شدن با مسئله ها ، می آموزند تا با یادگرفتن مبانی نظری و سپس به کار بردن آن.

*** نلر (Kneller 1965) ضمن مطالعه دربارۀ خلاقیت ،خاطر نشان می کند كه :

”یکی از معماهای خلاقیت آن است که برای اصیل فکرکردن باید با ایده های دیگران آشنا شد … این ایده های میتوانند سکوی پرشی بسازند که از آنجا ایده های مشخص خلاق ، امکان پرواز می یابند.“

*** آموزش طراحی حقیقتا ً موازنه ای دقیق است میان هدایت دانشجویان به کسب این دانش و تجربه ،  و درعین حال ماشینی نکردن فرایندهای اندیشۀ او ، تاآنجا که مانع ظهور ایده های اصیل نشود.

***لاكستون (Laxton1969) در يك پ‍ژوهش آموزش طراحي در مدارس به اين نتيجه رسيد كه بدون خزانه اي از تجربه نميتوان انتظار داشت كه بچه ها حقيقتا خلاق باشند.

***ترجمه ایده به زبان بستر و زمینه مناسب

نقشه های مسیر فرایند طراحي

تعریف طراحی

*** راه حل بهینه برای مجموعه ای از نیازهای واقعی در موقعیتی خاص .

*** فرایند طراحی یکی است ، خواه مربوط باشد به طرح یک پالایشگاه جدید نفت یا ساختمان یک کلیسا و با نگارش کمدی الهی دانته.

(سیدنی گرگوری 1966(Gregory

نمودار هایی  از فرایند طراحی

***افراد بسیاری تلاش کرده اند که نموداری برای مسیر طراحی ازابتدا تا انتها به دست دهند. اندیشۀ مشترکی که در پس همۀ نمودارها وجوددارد این است که فرایند طراحی مشتمل است بر زنجیره ای از فعالیت های روشن و قابل تشخیص که به ترتیب منطقی، پیش بینی پذیر و مشخصی رخ می دهند.

*** موسسه سلطنتی معماران بریتانیا در کتاب راهنمای حرفه و مدیریت معماری (1965) آورده است . این کتاب راهنما می گوید که فرایند طراحی را می توان به چهار مرحله تقسیم کرد:

 مرحلۀ 1 – جذب :

گردآوری و تنظیم اطلاعات عمومی و اطلاعات خاص مربوط به مسئلۀ مورد نظر.

مرحلۀ 2 – بررسی کل :

جست و جوی ماهیت مسئله .

جست وجوی راه حل ها یا وسایل نیل به راه حل های احتمالی .

مرحلۀ 3- گسترش:

توسعه یا پالایش یک یا چند راه حل آزمایشی حاصل از مرحلۀ 2.

مرحلۀ 4- ارائه :

ارائه یک یا چند راه حل به افراد داخل یا خارج گروه  طراحی .

***یکی از خطراتی که در این را وجود دارد این است که چون گردآوری اطلاعات از نظر ذهنی کم زحمتتر از حل مسئله است، لذا همواره وسوسه ای وجود دارد که در گذار از مرحله 1به مرحله 2 تاخیرشود. طراحان حرفه ای ممکن نیست به این وسوسه تسلیم شوند ،زیراآنها باید امرار معاش کنند ،ولی دانشجویان اغلب تسلیم میشوند.

نمودار هایی از فرایند طراح

***نمودار « برنامه کار» به دلیل جزئیات زیادش در اولین نگاه امیدوار کننده تر به نظر

 می رسد .این برنامه کار مشتمل بر دوازده مرحله است که به مثابه سیر منطقی توصیف

 شده است .

الف) شروع

ب) امکان سنجی

ج) پیشنهادهای کلی

د) طرح شماتیک

ه) طرح اجرایی

و) اطلاعات تولید

ز) صورت مقادیر

ح) پیشنهاد مناقصه

ط) برنامه ریزی اجرایی

ی) عملیات روی زمین

ک) اتمام کار

ل) بازخورد

نمودار هایی از فرایند طراح

***تحلیل مستلزم کشف رابطه ها ، جست و جوی نظم و نظام در اطلاعات موجود ، و دسته بندی کردن اهداف است . تحلیل عبارت است از نظم دادن و ساختار بخشیدن به مسئله . در مقابل ، شاخصه ترکیب ، تلاش برای حرکت به جلو و خلق پاسخ برای مسئله است .

برای فهم این که سه عملکرد تحلیل ، ترکیب و ارزیابی چگونه در عمل به هم مربوط اند ، می توان اندیشه های یک شطرنج باز را هنگام تصیمم گیری درباره حرکت بعدی در نظر آورد .

*** اصلی داریم که می گوید بعضی اوقات دم سگ است که سگ را می جنباند. فرد ضرورتا ازکل به جزء حرکت نمی کند ، بلکه اغلب در همان ابتدا برای روشن شدن ذهن خود به جزئیات می پردازد .

(رابرت ونتوری – معمار امریکایی(

*** مشکل نمودار مارکوس /می ور این است که منظور از « نکات عمده » و « جزئیات تفضیلی » نا معلوم است . تجربه ثابت می کند که مفهوم این عبارت نه تنها میان معماران گوناگون تفاوت دارد ، بلکه از پروژه تا پروژه نیز ممکن است تغییر کند . امری که در یک پروژه، تصمیم گیری اساسی و اولیه به نظر می رسد ممکن است درپروژه دیگر موضوعی جزئی باشد که بتوان آن را به آخر موکول کرد .

*** یادآوری میگردد که تنها خود فرد است که باید فرایند طراحی را برای خود تالیف کند .

آیا این نمودارها دقیق اند ؟

*** این نمودار ها قرار است هم جنبه نظری داشته باشند و هم جنبه دستورالعملی. به نظر می رسد که این ها بیشتر از راه اندیشیدن درباره طراحی حاصل شده اند تا مشاهده تجربی آن ، و نوعا منطقی و نظام مندند . این گونه رویکرد به مسئله خطری به همراه دارد، زیرا آن ها که درباره روش شناسی طراحی مطلب می نویسند لزوما خود همیشه جزو بهترین طراحان نیستند . این فرض به نظر معقول می رسد که بهترین طراحان اوقات خود را بیشتر صرف طراحی می کنند تا نوشتن درباره روش شناسی . اگر چنین باشد ، پس دانستن این که طراحان خیلی خوب واقعا چکونه کار می کنند بسیار جالب تر است از این که معلوم شود روش شناس طراحی فکر می کند که آن ها چگونه باید کار کنند !

(لزوم پروژه مصاحبه با معمار حرفه ای و در نهایت لزوم تالیف پروسه فردی فرایند طراحی)

لزوم مطالعات تجربی

*** تمام این پرسش ها حاکی از آن است که شواهدی دقیق تر مورد نیاز است و نمی شود تنها بر اندیشه منطقی متکی بود . در سال های اخیر ، مطالعه طراحی به روش سازمان دهی شده تر و علمی تر  شروع شده است. طی مطالعاتی که در ان ها طراحان زیرمیکروسکوپ گذاشته می شوند ، به تدریج نکاتی ازظرایف طراحی ، ان گونه که درواقعیت تجربه می شود ، معلوم می شود.

***فرایند طراحی ، طبق تعریف ، درمغز اتفاق می افتد درست است که می شود طراحان را هنگام اندیشیدن و کشیدن خطوط مشاهده کرد ، اما خط کشیدن های آنان ممکن است همیشه آشکارکنندۀ فرایند فکرکردن آنهانباشد . فرایند اندیشیدن چیزی نیست که همیشه طراحان عادت به تحلیل و آشکارکردنش داشته باشند.

مصاحبه با طراحان

***می توان گفت که این روش پژوهشی نیز ممکن است ناکارآمد باشد زیرا به حقیقت گویی طراحان بستگی دارد ، البته بعید است آن ها بخواهند عمداً ما را گمراه کنند ، اما حافظه به راحتی ممکن است نیرنگ بازی کند ، وطراحان متقاعد شوند که فرایند کارشان بیش ازآنچه واقعیت دارد ، منطقی و کارآمد است . یکی از مزایای مصاحبه زمانی است که طراحان بسیار خوب به مصاحبه ترغیب می شوند.

نتیجه گیری

***در فرایند طراحی معمولا لازم است برنامه ای تنظیم شود ، طراح نیازها را مطالعه و درک کند ، یک یا چند راه حل به دست دهد ، آن راه حل ها را نسبت به دسته ای معیار روشن و ضمنی بیازماید و طرح را به کارفرماها و مجریان ارائه دهد. با این همه ، در این فکر که آن فعالیت ها به همان ترتیب و توالی واقع می شوند ، یا حتی این که آن فعالیت ها وقایعی مجزا و تفکیک پذیرند خیلی باید تردید کرد . بیشتر به نظر می رسد طراحی فرایندی باشد که درآن مسئله وراه حل به همراه یکدیگر شکل می گیرند.

***آخرین تلاش ما درترسیم نقشه ای ازفرایند طراحی ، تعامل میان مسئله و راه حل را در حالتی نشان مید هد که هریک قرینۀ دیگری است. سه عمل تحلیل ، ترکیب و ارزیابی دراین تعامل حضور دارند ولی نمودار هیچ گونه نقطۀ شروع و پایان یا جهت حرکت ازفعالیتی به فعالیت دیگر را نشان نمی دهد.

مسئله ها ، راه حل ها و فرایند طراحی

اکنون و آنگاه

آنچه را ذهن جذب و ضبط می کند به مجموعۀ ایده های ذخیره شده در حافظه می افزایددر واقع نوعی کتابخانه است که می توانید هرزمان با مسئله ای روبه رو شوید بدان مراجعه کنید. بنابراین هرچه بیشتر دیده باشید و تجربه و جذب کرده باشید، نقاط مرجع بیشتری در اختیار خواهید داشت تا شما را در تصمیم گیری و جهت یابی کمک کند لذا دامنۀ مرجع شما توسعه می یابد.

(هرمان هرتزبرگرHerman Hertzberger ، درس هایی برای دانشجویان معماری)

مسئله های طراحی

***طراحان همه به نحوی آینده شناس اند. جوهرۀ کار آن ها خلق آینده، یا لااقل ، خلق وجوهی از ان است. روشن است که این کاری پرمخاطره و به دو دلیل سبب مردم پسندنبودن است ، نخست آن که ، هر چیز نو غالباً عجیب به نظر می آید و لذا برای گروهی از مردم ناراحت کننده و تهدیدآمیز است. دوم آن که همیشه امکان دارد نظر طراح دربارۀ آینده نادرست ازآب در آید.

***به ندرت برنامه ریز یا معماری می توان یافت که درزمانۀ تغییر سریع جامعه و فناوری واقعا مدعی باشد که قادراست به تنهایی از پس زمان حال برآید. مدیر یا سرمایه گذاری که خطر احتمال حتمی کهنه شدن کاربری ها را به جان می خرد، مطمئناً نزدیک بین است. (جان یوهانس-معمار آمریکایی)

***مسئله های طراحی را نمی توان به طور جامع بیان کرد:

نباید چشم انتظار فرمولی ایستا و جامع برای مسئله های طراحی بود بلکه باید آن ها را در کشمکشی دائم و پویا با راه حل های طراحی دانست.

**مسئله های طراحی مستلزم تفسیر ذهنی اند

***مسئله های طراحی گرایش به نظم سلسله مراتبی دارند:

***تعداد راه حل ها بی شمار است:

*** راه حل بهینه ای برای مسئله طراحی وجود ندارد :

نظیر این خواستۀ راننده ها که هم طالب شتاب بیشترند و هم طالب مصرف بنزین کمتر، به ندرت ممکن است طراح بتواند خواسته ای را به بهترین نحو پاسخ گوید بدون آن که به جای دیگری لطمه وارد کند. حال این مسئله که سازش و برقراری تعادل چگونه انجام می شود امری است منوط به داوری ماهرانه.

نقد وارزیابی راه حل ها مثل اتخاذ تصمیم طراحانه امری از نوع داوری است . هیچ روش تدوین شده ای برای تشخیص راه حل خوب و بد وجود ندارد ، و هنوز بهترین آزمون هر طرح آن است که صبرکنی و ببینی که در عمل چقدر خوب کار می کند. راه حل های طراحی هرگز کامل نیست و غالبا نقدکردن آن ها از خلق کردنشان ساده تر است ، و طراحان باید بپذیرند که تقریبا همیشه از بعضی لحاظ برای بعضی افراد ، اشتباه کار ،  محسوب می شوند.

راه حل های طراحی

*** راه حل های طراحی غالباً پاسخ هایی کلی دارد.

***راه حل های طراحی خدمت به شناخت و دانش است.

***راه حل های طراحی جزئی ازدیگر مسئله های طراحی است.

اتومبیل مدرن نمونه ای ، ازاین اصل اساسی است که هرچه طراحی می شود فقط مسائل را حل نمی کند بلکه مستعد آن است که مسائل تازه ای نیز ایجاد کند.

*** فرایند بی پایان است

زمان ، پول و اطلاعات معمولا از عوامل اصلی محدودکننده در طراحی است و کمبود هریک از این منابع اساسی میتواند حاصلی به بار آورد که طراح احساس کند پایان زودهنگام عقیمی برای فرایند طراحی است.

امروزه به طراحی بیشتر به مثابه فرایندی ادامه دار و ممتد می نگرند تا فرایندی یکباره و پایان یافتنی .شاید روزی مثلا به معمارانی اجتماع محور برسیم که در مجموعه ای زندگی کنند ونظیر پزشکان که ازبیمارشان مراقبت می کنند به طور دائم به محیط مصنوع خدمات برسانند.

***هیچ فرایند صحیح لغزش ناپذیری وجود ندارد.

چگونه اداره کردن و تغییر دادن فرایند طراحی یکی از مهم ترین مهارت هایی است که طراح باید کسب کند.

***فرایندهمان گونه که مستلزم حل مسائل است متضمن یافتن آنهانیز هست:

تحلیل طبیعت مسئله های طراحی روشن می کند که طراح ناگزیر است انرژی قابل توجهی را برای تشخیص مسائل هزینه کند.

***طراحی به ناگزیر مستلزم داوری ارزشی وذهنی است:

این پرسش ها که مهم ترین مسائل کدام اند و کدام راه حل ها از بیشترین توفیق برای حل آن مسائل برخوردار است غالبا بار ارزشی دارند. لذا پاسخی را که طراح باید به چنین پرسش هایی بدهد اکثرا ذهنی وشخصی است.

برای طراحان درمقام موجود انسانی دشوار است که در جریان کارشان منفک یا بی طرف باقی بمانند. در حقیقت طراحان در مورد راه حل های خود غالبا موضع دفاعی و تملکی دارند . شاید تفکر جاری ، بیشتر گرایش به این داشته باشد که تصمیمات و داوری های ارزشی طراحی ، بی پرده تر شود و دیگران نیز فرصت مشارکت در فرایند را بیابند ، اما این مسیر نیز پر ازمشکلات زیاد است .

***طراحی فعالیتی تجویزی است:

***طراحان دربستری از نیاز ، به عمل کار می کنند:

تمام نکتۀ فرایند طراحی این است که به عملی منتهی میشود که به نحوی در محیط تغییر ایجاد می کند ، چه با تدوین سیاست ها چه با بنای ساختمان ها . از تصمیم گیری نمی توان اجتناب کرد یا آنرا به تاخیر انداخت مگر به بهای احتمال نتایج سوء.

طراحان ، برخلاف دانشمندان ، به نظر میرسد حق خطا کردن ندارند. همه می پذیریم که نظریۀ اثبات نشده ممکن است به پیشرفت علم کمک کرده باشد ، در حالی که به ندرت نقش و خدمت مشابهی را برای طراحی های اشتباه آمیز قائل می شویم.

ارزیابی ، معیار و داوری در طراحی

چیزی به نام پیکاسوی بد وجود ندارد ، اما بعضی پیکاسوها کمتراز بقیه خوب اند. (پابلو پیکاسو ، به داوری بیا)

اندازه گیری موفقیت طراح

*** هریک از عناصر راه حل طراحی ممکن است همزمان عهده دار چندبخش ازمسئله باشد . اما راه حل طراحی تا چه حد ممکن است پاسخ خوبی به مسئله پیچیدۀ آن باشد؟چگونه می توان بین راه حل های گوناگون طراحی دست به انتخاب زد؟ آیا می شود گفت که طرحی بهتر ازطرح دیگر است و اگر چنین است تا چه میزان؟ تا چه حد می توان درجۀ توفیق فرایند طراحی را اندازه گیری کرد؟

***اگر تصور کنیم که می خواهیم تعدادی راه حل طراحی را طوری ارزیابی کنیم که بتوانیم آن ها را به ترتیب ارجحیت قرار دهیم ، ابتدا باید هر طرح رابا هریک ازمعیارها بسنجیم وبعد این سنجش ها را به نحوی با هم ترکیب کنیم. برای این کار با سه دشواری رو به رو می شویم. اول این که ، معیارهای گوناگون ارزیابی اهمیت یکسان ندارند ، لذادستگاه اندازه گیری مورد نیاز است . دوم این که ، کارکرد طرح دربرابر برخی معیارها به راحتی قابل اندازه گیری است درحالی که درسایر موارد این سنجش مستلزم داوری ذهنی است .وبالاخره این که با مشکل ترکیب این داوری درارزیابی همه جانبه ای نیز روبه رو هستیم.         

مسئله اعداد و معیارهای کمی و کیفی :

*** البته آنچه این عنوان بر آن دلالت می کند این است که عمل ارزیابی در طراحی هم کمیت ها را دربر می گیرد و هم کیفیت ها را . بنابراین ، طراحان باید قادرباشند معیارهای کمی و نیز معیارهای کیفی را در فرایند تصمیم گیری خود تعادل بخشند.

داوری ارزشی و معیارها

*** غالبا این وسوسه وجود دارد که درطراحی، بیش از آنچه واقعا در خور موضوع است ، از روش های اندازه گیری دقیق سود جسته شود.

*** ممکن است روش آزمون چندگزینه ای با رایانه گامی به سمت ارزشیابی قابل اعتمادتر ،دانسته شود ، اما این گونه روش ها همواره کاستی هایی به همراه دارند.     

دقت در محاسبات

*** افتادن به دام دقت بیش از حد در طراحی آسان است. دانشجویان معماری گاهی تحلیل حرارتی ساختمان های خود را تا آنجا پیش می برند که اتلاف دمای پوستۀ ساختمان را تا آخرین وات محاسبه می کنند. اگر از آن ها بپرسید وقتی دری به مدت چنددقیقه باز می ماند چندکیلو وات به هدر می رود آن ها از پاسخ گویی عاجزند . آنچه طراح لازم دارد داشتن حسی ازمعنای پشت اعداد است نه روش های دقیق محاسبۀ آن ها . شما درمقام طراح نیاز به آگاهی از آن دسته تغییرات دارید که با اعمال آن ها در طرح بیشترین احتمال بهبود بخشیدن به آن وجود داشته باشد . بنابراین ، مسئله بیشتر ،  مسئله تصمیمات راهبردی است تا محاسبات دقیق. چرا که متاسفانه به نظر می رسد که اعداد وارقام به آنچه در حقیقت عواملی جزئی و پیش پاافتاده اند ارج واهمیت می بخشند.

***دانشمندان همواره می خواسته اند که ابزاری هرچه دقیق تر برای ارزیابی طراحی ایجاد کنند، اما شواهد اندکی وجوددارد که این امر حقیقتاً کمکی به طراحان کرده باشد یا لااقل استانده ی طراحی را ارتقا داده باشد.

***در تلاشی انحرافی برای کمک به معماران ، دانشمندان علوم ساختمان ابزارهای گوناگونی برای محاسبۀ سطح نور طبیعی در ساختمان ها ابداع کرده اند . جداول ، دیاگرام ها ودایره های زاویۀ تابش به همراه زنجیره ای ازبرنامه های رایانه ای در واقع ابزارهایی است که به معماران نگون بخت عرضه شده است. دراین ابزارها چنان از نکات طراحی غفلت شده است که لازم است قدری مطالعۀ بیشترانجام گیرد.                                                       

مقررات و معیارها

*** هرجا که اندازه گیری ممکن باشد، امکان آیین نامه نویسی هم وجوددارد. ایین نامه نوشتن برای کیفیت دشوار است ، ولی تعیین و اعمال کیفیت ساده است (Lawson 1975) برای طراحان روز به روز دشوارتر می شود که فرایند طراحی متعادل و معقولی را با وجود مقررات و آیین نامه های نامعقول حفظ کنند.

***آیین نامه ها همچنان تولید می شود و بیشتر به درد کسانی می خورد که کارشان بازبینی و نظارت است نه آن ها که به طراحی مشغول اند . متصدی بازبینی خواستار آزمونی ساده و ترجیحا به صورت عدد ورقم است که به راحتی وبراساس شواهد روشن وبی ابهام بتوان اعمال کرد. وی همچنین ترجیح می دهد که مجبور نباشد درزمان واحدبیش از یک چیز را درنظر بگیرد . البته خواستۀ طراح درست نقطۀ مقابل این است .قضیه ازاین قرار است که آیین نامه غالبا طراحی رادشوارتر می کند. به عبارت دیگر انعطاف ناپذیری و نداشتن بار ارزشی این آیین نامه ها درمقابل فرایندی ارزشی و چندبعدی چون طراحی ،قرارمیگیرد.

 اندازه گیری و روشهای طراحی

*** روش طراحی مشهور کریستوفر الکساندر شاید نمونه و مثال طرزتفکر نسل اول دربارۀ طراحی باشد. روش الکساندر متضمن آن بود که ابتدا خواسته ها وشروط یک مسئله طراحی خاص فهرست و سپس ارتباط متقابل میان آن شروط پی جویی شود .برای مثال در طراحی یک قوری برخی شروط برای انتخاب مصالح ممکن است به شرح زیر باشد :

سادگی

عملکرد

اتصالات

صرفۀ اقتصادی

***برخی از خطاهای روش الکساندر ، که دراین بحث موردنظر است ، حاصل نگاه ماشینی به ماهیت مسئله طراحی است.

*** دو نوع خطای کلی را میتوان برای این روش متصور شد. نخست این که در آغاز فرایندطراحی مجموعه خواسته هایی وجود دارد که می شود به طور جامع فهرستشان کرد. چنین چیزی که در واقعیت دست یافتنی نیست زیرا حتی پس از پیدایی راه حل های طراحی ، همه گونه خواسته ای ممکن است به ذهن طراح و نیز کارفرما خطور کند. خطای دوم روش الکساندر این تصور است که همۀ خواسته ها واجدارزشی یکسان است وارتباط متقابل فیمابین آن ها نیز به یک اندازه قوی است . به حکم عقل سلیم ممکن است که برآورده کردن برخی ازخواسته ها بسیار با اهمیت تر ازبرخی دیگر باشد.

***ازآنجا که درطراحی اکثرا ، متغیرهای بسیاری با یک معیار قابل  اندازه گیری نیستند ، داوری ارزشی گریزناپذیر به نظر می رسد.

جاذبه معیار سنجش عمومی

*** یکی از راه های پرجاذبه برای برون رفت از تمام مشکلاتی که عنوان گردید این است که بتوانیم همۀ معیارهای حاکم برطراحی را به چند معیار سنجش عمومی تقلیل دهیم. تحلیل هزینه – سود مبتنی بر توضیح همۀ عوامل براساس ارزش پولی آن ها ، و در نتیجه تدوین یک معیار سنجش عمومی است .

***شاید بهترین مثال مطلب فوق را بشود دریکی از مشهورترین موارد کاربری روش تحلیل هزینه – سود یعنی کمیسیون راسکیل در مکان یابی سومین فرودگاه لندن یافت.

***این استفادۀ عمومی از تحلیل هزینه –سود بسیاری خطرات واقعی را آشکارکرد که نتیجۀ تصمیم گیری مبتنی بر کمی کردن عواملی کیفی چون آسایش محیط است . واضح است که توفیق چنین فرایندی به این فرض وابسته است که همۀ خسارات مربوط به از دست دادن آسایش درست ارزیابی شده باشد.                                  

    *** در این اواخر به درستی تاکید بیشتری بر دلالت های بوم شناختی تصمیمات طراحی می شود. بیشترین مقدار انرژی که در کشورهای پیشرفته مصرف می شود مربوط است به ساخت و مصرف تولیدات . نسبت بسیار بالایی از آن انرژی در واقع مرتبط با صنعت ساختمان است . به طریق اولی سطح آلودگی و مواد منتشره در جو به شدت از تصمیمات طراحان صنعتی ، معماران و برنامه ریزان شهری تاثیر می گیرد . این همه ما را به ضرورت دست یابی به اطلاعات بیشتر در خصوص آثار تصمیمات طراحی ، نه فقط در مرحلۀ ساخت بلکه در کل چرخۀ زندگی ، رهنمون می شود.

***شاید بسیاری از طراحان نسبت به ضرورت تغییر جهان ازاین راه آگاهی زیادی داشته باشند ، ولی دخالت دادن یافته ها و توصیه ها را در فرایند طراحی خود فوق العاده دشوار می یابند. به ندرت اتفاق می افتد که یافته ها و داده ها به روشنی و به شکلی بیان شود که طراح بتواند معنای آن ها را دریابد.

***طراحان به هر حال مجبورند به منسجم ترین و معقول ترین راهی که در توان دارند تصمیم بگیرند. آن گاه تصمیمات آن ها با دست یاب تر شدن داده ها در معرض مشاهده قرار می گیرد و به سادگی نقد میشود.

 

تصمیمات عینی و ذهنی

*** در تحلیل نهایی به نظر می رسد که دور ازعقل است انتظار یافتن فرایندی که طراحان را از کار دردناک ودشوار داوری ذهنی ، در موقعیت هایی که عوامل کیفی و کمی هر دو باید به حساب آیند ،معاف کند. تلا ش برای خلاصه کردن همۀ عوامل به یک مقیاس کمی مشترک ، مثل ارزش پولی ، تنها کاری که می کند تقلیل مسئله به قیمت گذاری است . کمیسیون راسکیل از مکان یابی سومین فرودگاه لندن درس دیگری نیزآموخت که با اهمیت است .طراحان و دیگرانی که تصمیماتی مشابه و عمیقا موثر برزندگی بیشتر مردم می گیرند دیگر نمی توانند توقع داشته باشند داوری های ارزشی آن ها درخلوت انجام گیرد. فرایندهای طراحی با چنین مقیاس کلانی باید مشارکت همۀ آن هایی را که تاثیر جدی از آن می پذیرند طلب کنند. در هرحال نباید انتظار داشت فرایند طراحی همان قدر روشن ، منطقی وباز باشد که روش علمی هست. میتوان گفت طراحی نوعی کارآشفته است که مستلزم داوری های ارزشی میان گزینه هایی است که هرکدام مزایا و معایب خودرا ،دارند . وجود پاسخی صحیح یا حتی بهینه در فرایند طراحی نامحتمل است ، و ممکن نیست همه درمورد مزیت های راه حلی خاص ، توافق داشته باشند.

 منابع

  • لاوسن،برايان،طراحان به چه مي انديشند : ابهام زدايي از فرآيند طراحي ، حميد نديمي ، مركز چاپ و انتشارات شهيد بهشتي ، 1387 .
  • بروکسن،آلن جی و پول ، دومینیک ،خلاقیت در معماری ،مهدی کبیری شاه آباد، انتشارات گنج هنر،1391.
  • لنگ ،جان، آفرینش نظریه معماری: نقش علوم رفتاری در طراحی محیط، علیرضا عینی فر ، انتشارات دانشگاه تهران ، 1386.
  • حجت،عیسی ،سنت و بدعت در آموزش معماری، انتشارات دانشگاه تهران ، 1391.
  • ادوارد تی ،هال ،بعد پنهان ، منوچهر طبیبیان ، انتشارات دانشگاه تهران ، 1390.
  • كاري يورماكا ، مقدماتي بر روشهاي طراحي(معماري)، كاوه بذر افكن ، انتشارات دانشگاه آزاد اسلامي تهران مركز،1391.
  • طراحی در ذهن .

Comments

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آرک ایران